روزی که در آن دولت استعمارگر آمریکا نقاب از چهره برداشت و حقیقت باطنی خود را در دشمنی و عداوت تاریخی اش با ملت بزرگ ایران به روشنی و هویدایی نشان داد.
28 مرداد از تاریک ترین و پلشت ترین لحظه های تاریخ معاصر در کارنامه امپریالیسم جهانی است. روزی که مقامات آمریکایی دست در دست مزدوران و عمال داخلی شان، به سرنگونی دولتی مبادرت ورزیدند که برآمده از اراده یک ملت بزرگ به نام ایران بود.
مرور تاریخ معاصر و بررسی دوباره فراز و فرودهای آن و به ویژه تحلیل واقعه 28 مرداد سال32 می تواند بار دیگر پرده از چهره منافقانه و مستکبرانه آمریکا به عنوان سردمدار نظم نوین جهانی بردارد و واقعیت این ادعای پوشالی و فریبنده را به رخ کشد. کودتای 28 مرداد سال 32 كه در دوازدهمين سال حكومت پهلوي به وقوع پيوست، سبب تثبيت حاكميت محمدرضا پهلوی تا ربع قرن ديگر شد.
قيام مردم در 30 تير 1331 كه با رهبري آيتالله كاشاني صورت گرفت، زمينههاي لازم براي نخستوزيري دكتر محمد مصدق را فراهم ساخت. اين دومين دوره حكومت مصدق بود. چرا كه وي قبل از قيام 30 تير نيز از ارديبهشت 1330 تا 25 تيرماه 1331، عهدهدار كابينه بود. گرچه وي در آن 15 ماه توانسته بود حقانيت ايران را در مجامع بينالمللي در خصوص ملي شدن صنعت نفت اثبات نمايد، اما در همان مقطع با توطئههاي بزرگي از جانب دولتهائي كه دستشان از منابع نفتي و سرمايههاي مردم ايران كوتاه شده بود مواجه گرديد و دولتش در 25 تير 1331 زماني كه شاه درخواست او را براي واگذاري وزارت جنگ به كابينه وي رد كرد، سقوط نمود.
اما دور دوم فعاليت دولت مصدق در شرائطي آغاز شد كه وي قيام 30 تير به رهبري آيتالله كاشاني و تأثير رهبري روحانيت بر نهضت اسلامي و ملي مردم را به عينه مشاهده كرده بود. هر چند كه نتوانست يا نخواست كه از اين نقطه قوت در جهت تحكيم اقتدار دولت براي فائق آمدن بر توطئهها استفاده كند. او در دوره يكساله كابينه دوم خود تلاش فراواني كرد تا به بهانه ضرورت آزادي عمل در اعمال اصلاحات در كشور، اختيارات خود را در برابر مجلس شوراي ملي كه مركز قانونگذاري و قدرت كشور بود، افزايش دهد، از نفوذ روحانيت بر دولت بكاهد و حتيالمقدور از آيتالله كاشاني فاصله بگيرد. وي در اين راه به هشدارهاي گاه و بيگاه آيتالله كاشاني نيز كه او را از ايجاد شكاف و اختلاف در جامعه برحذر ميداشت بياعتنائي كرد و مسلماً نقش اطرافيان و خطدهيهاي «سيا» و «اينتليجنت سرويس» را نميتوان در اين جدائيها ناديده گرفت.
فاصله ايجاد شده ميان رهبران مذهبي و ملي كشور، سبب شد تبليغات هواداران دو طرف عليه يكديگر بالا بگيرد و بعضي مطبوعات وابسته به دولت جنگ رواني گستردهاي را عليه آيتالله كاشاني و روحانيت به راه بيندازند، جنگي كه تعمداً بيگانگان در آن ميدميدند.
فاصله زماني قيام 30 تير 1331 تا 28 مرداد 1332 در حقيقت مقطع شكلگيري و تعميق اختلافات مصدق با روحانيت و طبعاً زمان فراهم آمدن مقدمات كودتا بود. در اين مدت آمريكائيها فعالانه وارد عمل شدند و پس از آنكه مطمئن شدند نميتوانند از راههاي سياسي، نفت از دست رفته ايران را بار ديگر به چنگ آورند، تصميم به كودتا گرفتند. انگليسيها نيز با امريكائيها معامله كردند و قسمتي از منافع خود را به آنها واگذار نمودند. سازمان جاسوسي آمريكا ابتكار عمل را براي انجام كودتا و ساقط كردن حكومت مصدق به دست گرفت. تشديد اختلاف ميان رهبران ملي و مذهبي كشور و نقش حزب توده به عنوان سخنگو و مجري سياست مسكو، زمينهساز شكلگيري كودتا بود.
ابتدا در 25 مرداد كودتائي صورت گرفت كه ناكام ماند و شاه به خارج از كشور فرار كرد. با اين رويداد مصدق و اطرافيانش تصور كردند خطر برطرف شده است. به همين دليل حتي به هشدارها و تذكرات بعدي شخصيتهاي سياسي بيطرف و مستقل نيز اعتنائي نكردند. در چنين شرائطي يك روز قبل از وقوع كودتا يعني در 27 مرداد 1332 آيتالله كاشاني در صريحترين هشدار خود،مصدق را از قطعي بودن كودتا باخبر كرد و حتي از فضلالله زاهدي به عنوان عامل كودتا ياد كرد.
در خرداد 1332 مصدق در نامهاي به آيزنهاور رئيسجمهور آمريكا از همراهي آن كشور با سياستهاي خصمانه انگلستان گلايه كرد. غافل از آنكه اين نامه 4 روز پس از تشكيل جلسهاي در وزارت خارجه آمريكا براي تهيه مقدمات كودتا و براندازي حكومت مصدق به دست آيزنهاور رسيد. آيزنهاور نيز پاسخ نامه را تعمداً يك ماه به تأخير انداخت تا عمليات آژاكس، روال برنامهريزي شده خود را طي كند.
كودتا در فرداي صدور نامه هشدارگونه آيتالله كاشاني به مصدق به اجرا درآمد. اين كودتا در شرائطي به وقوع پيوست كه از آن همبستگي و حضور تودههاي مسلمان در صحنه كه در 30 تير به ظهور رسيده بود، خبري نبود، رهبران و بسياري از اعضاي جنبش فدائيان اسلام نيز كه در راه تحقق ملي شدن صنعت نفت مجاهدتهاي فراواني داشتند، در زندان بودند. به همين دليل حكومت مصدق در عرض چند ساعت سرنگون شد و سرلشكر زاهدي به نخستوزيري رسيد. شاه دوباره بازگشت و آمريكائيها چنان بر ايران خيمه زدند كه تا 25 سال ايران مهمترين و مطمئنترين پايگاه سياسي و نظامي آنان درجهان محسوب ميشد. منافع نفت كه مدتي قطع شده بود،دوباره به جيب كنسرسيوم كمپانيهاي نفتي آمريكائي و انگليسي و ساير كشورهاي غربي سرازير شد.
پيروزي كودتاي 28 مرداد در حقيقت به معناي به بن بست رسيدن جريانات «چپ» و «ملي» در ايران بود. اين بار آمريكا با تمام قوا به ميدان آمده بود تا اقتدار و سلطه خود را در ايران كامل كند. از سوي ديگر سياستهاي وابسته به شوروي نيز در اين گير ودار نه تنها نتوانست راهي براي خود بگشايد بلكه خود در پيله خويش گرفتار شد. جبهه ملي در يك تعارض ميان «دفاع از سياست و حضور امريكائيان در ايران» يا «نفي سلطه اجانب» در سرگشتگي و سرگرداني ماند.
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال 57 در واقع لحظه به ثمر رسیدن تام مجاهدتهایی بود که به رهبری عالمان شیعی در طول سالهای متمادی مبارزه و نهضتهای مردمی و دینی در ایران شکل گرفته بود و در واقع در رهبری حضرت امام خمینی و نهضت انقلابی ایشان به ظهور و بروزی کامل و جامع و مانع رسیده بود.
بی تردید خاطره کودتای آمریکایی 28 مرداد سال 32 علیه ملت و کشور بزرگ ایران و حق انتخاب آنان، هرگز از حافظه تاریخی ایرانیان مسلمان محو نخواهد شد و تا همیشه به عنوان سند روشن و ننگینی بر خوی مستکبرانه و استعماگرانه و دیکتاتورخواهانة آمریکای جهانخوار باقی خواهد ماند.